اصغر بیچاره اصغر بیچاره در سال ۱۳۰۶ شمسی و در تهران به دنیا آمد و از ۱۳ سالگی به عنوان کارگرِ ساده در عکاسخانه ای به نام عکاس خانه هالیوود نزد عکاسی به نام اکبریان مشغول به کار شد و دو سال بعد با راهنمایی فخرالدین فخرالدینی آموزش عکاسی را تکمیل نمود. او پس از چند سال در خیابان لاله زار تهران مغازهای باز نمود و نام آن را عکاسخانه شهرزاد انتخاب کرد و به خاطر روابط خوبی که او با هنرپیشگان داشت، این عکاسخانه تبدیل به پاتوق هنرمندان و نویسندگان معروف آن زمان شد.
ترپانچیان آتلیه عکاسی خود را در سال ۱۳۱۷ با نام فتو واهه در نزدیکی کوچه همایون واقع در خیابان نادری تاسیس نمود. وی که در سال ۱۲۹۱ در شهر ارزروم ترکیه متولد شده بود، پس از فجایع شدید ترکیه بر علیه ارامنه و در پی آن، کشته شدن پدرش، در سه سالگی به همراه مادرش به سوریه پناهنده و سپس به ایران آمدند. واهان که زندگانیِ پر از دردی را سپری نموده بود بر حسب یک اتفاق و آشنایی با محمد جعفر خادم(پدر همان علی خادم معروف) که آن زمان در میدان حسن آباد تهران آتلیه داشت، با عکاسی آشنا شد. او که استعدادی فراوان در امر چاپ و ظهور عکس داشت و به همین علت اسم و رسمی خوشنام نیز برای خود به ارمغان آورده بود، به خاطر آن که تابعیت لبنان را داشت هیچگاه نتوانست لابراتوار و عکاسخانه خود را به نام خود ثبت کند
رحیم انوشفر که عکاسی از فیلم های بسیاری به مانند زندانی امیر/دختر کٌرد(اسماعیل کوشان ۱۳۲۷)، واریته بهار(پرویز خطیبی ۱۳۲۸)، شرمسار(کوشان۱۳۲۹)، مستی عشق(کوشان ۱۳۳۰)، شکار خانگی( علی دریابیگی۱۳۳۰)، دزد عشق(کوشان ۱۳۳۱)، افسونگر(کوشان ۱۳۳۱)، دسیسه(علی کسمائی ۱۳۳۳)، مریم( مهدی بشارتیان ۱۳۳۲)، شاهین طوس( کریم فکور ۱۳۳۳)، عشق راهزن( سیامک یاسمی ۱۳۳۳)، ظالم بلا( سیامک یاسمی ۱۳۳۶) و چشمه آب حیات( سیامک یاسمی ۱۳۳۸) را در کارنامه ی هنری خود به همراه داشت در سال ۱۲۹۷ شمسی در تهران زاده شد و در سال ۱۳۶۹ در زادگاه خود به خاک سپرده شد. او که در آتلیه عکاسی خود واقع در اواسط خیابان لاله زار و در نبش کوچه ی سینما پارس فعالیت می کرد برای معرفی خود به شهروندان تهرانی زمینه فعالیت گالری خود را اینگونه می نوشت:
اگر شروع سال ۱۳۲۷ تا میانه ی سال ۱۳۴۸ خورشیدی را آغاز موجی نو در سینمای ایران بدانیم، به همین سبب عکاسیِ فیلم نیز در این دوره از حیث ذوق ورزی عکاسان به یک روال و مسیر مشخص برای پیشرفت در عکاسی می رسد. در این دوره ی حدوداً بیست ساله، سینمای ایران محدود به فعالیت عکاسانی قرار می گیرد که نامشان را می توان به شکل ذیل یادآوری نمود. عکاسانی که اغلب در بخش های مرکزی تهران از قبل آتلیه های خود را بر پا کرده بودند.
جریانات دوران مشروطه و رخدادهای مهم در این دوره از تاریخ و همچنین عمومیت یافتن عکس موجب پیدا شدن حافظه و خاطره مصور تاریخی در ایران شد که این مهم نیز با ابزار دوربین صورت می گرفت و در واقع عکاسی به سهم خود در جاودان نمودن جهان انسان سهم بنیادی و مهمی داشت. با آغاز صده ی چهاردهم شمسی، عکاسی با تحول عظیمی مواجه گردید. کیفیت مواد و لوازم عکاسی به سرعت به سوی بهتر شدن حرکت می نمود و وقتی ثمرات سادگی در عکاسی در جامعه هویدا شد، تاجرانِ ایرانی سعی نمودند در واردات دوربین های قابل حمل و ارزان قیمتی که کمپانی های خارجی تولید می کردند از یکدیگر سبقت بگیرند و حاصل این مسابقه ی تجارت برای کاسبان ایرانی، تبدیل شدن دوربین از یک کالای تفننی و منحصر به طبقه ای خاص، به وسیله ای عمومی و همگانی شد. این تغییرات اساسی که به سرعت در دوران اول پهلوی صورت می گرفت با دستور مستقیم رضا شاه برای اجرای احراز هویت مردمان ایران همزمان گردید.
صِنف یا رَسته، انجمنی است متشکل از گروهی از اشخاص که دارای یک حرفه و یا پیشه می باشند تا از این طریقتِ همبستگی بتوانند به راه هایی برای بهبود کیفیت و بالا بردن سطح کیفی مجموعه های کاریِ خود دست یابند و این مهم در کنار تعیین تدابیری برای مقابله با تخلفات صنفی و همچنین اطلاع رسانی درباره رویدادها و اتفاق ها در حوزههای مرتبط با حرفه موردنظر، موجبات ترفیعِ شغلی را برای تمام اعضا فراهم می سازد. بر همین اساس یکی از ویژگیهای اساسی و مهم در تمام بازارها نیز، همبستگی و تشکلِ بازاریان در انجمنهای صنفی است. این انجمنها اصولاً به صاحبان حرفهها تشکل میبخشند و دارای وظایف اجتماعی وسیعی نیز هستند. از این لحاظ و با دقت در تعریف کاربردیِ نوشتار شده به تجمیع گونه های مختلف صنف در کنار هم نیز «اصناف» می گویند. شاید باور آن سخت باشد ولی واقعیت آن است که تاریخ شکلگیری اصناف در ایران قدمتی چند هزار ساله دارد و این دیرینگی که خود گویای یک نظام اجتماعیِ کار ساز است به دوران حکومت هخامنشیان بازمیگردد
اولین گروه های علمی و حرفه ای در عکاسی با عنوان انجمن، بعد از انقلاب ایران شکل گرفت و شالوده ی آن را می توان نخستین حرکت های آکادمیک در رشته ی عکاسی دانست و بر همین اساس پیدایش انجمن ملی عکاسان ایران را می توان برآیند تاریخیِ تلاش های حرفه ای در زمینه عکاسی در کشور دانست که مؤسسان آن عموماً از تحصیل کردگان و همچنین تجربه اندوختگانِ رشته عکاسی یا فیلمبرداری و رشته های هنری بودند و از آنجا که نگاه این عکاسان از ابتدا به گونه ای به اصلاح آرتیستیک و متمایل به مفهوم گراییِ اجتماعی بود، لذا با ساماندهی علمی عکاسی در سطح کشور نظام دیداری شهروندان با سامانه های فرهنگی بیشتر آشنا شد و به همین سبب روندی از درخواستهای آرمانی و نوین برای رسیدن به نگاهی نو و حتی اندیشه های جدید در میان نسلهای حاضر و آینده پدیدار شد. شاید به همین خاطر باشد که انجمن ملی عکاسان ایران خود را وارث و حامی دستاوردهای تاریخی عکاسی در ایران می داند
در سال ۱۳۷۹ سیستم دوربین های دیجیتال وارد ایران شد و به شکل بسیار شگفت انگیزی حدودا سه سال طول می کشد تا این سیستم به عنوان واحد درسی در دانشگاه تدریس شود. زمانِ این روند دگردیسی از آنالوگ به دیجیتال آنقدر زیاد است که گمانِ فرسوده بودن هیئت علمی در این دوره را در ذهن پژوهنده بسیار پر رنگ تر می کند. در آن دوره و پس از سه سال مقاومت اساتید دانشگاه با فراهم نمودن دروس آموزش دیجیتال در عکاسی و کاربرد نرم افزار در عکاسی، در ابتدا فقط دو تن از مدرسین تمایل ورزیدند که وارد این حوزه شوند. زیرا دیجیتال در این دوره به همان اندازه در دانشگاه، صنعت و دانشی عجیبه بود که ورود دوربین به ایران از عجایب مدرنیزاسیون برای جامعه بود. از اصلی ترین اساتیدی که عکاسی دیجیتال را در دانشگاه هنر تدریس کردند می توان از آقایان رضا نبوی و ارسطو مداحی نام برد.
یازده سال پس از ایجاد دوره کارشناسی رشته عکاسی، دانشگاه هنر برای نخستین بار در ایران در سال ۱۳۷۳ در مقطع کارشناسی ارشد نیز دانشجو پذیرفت و هر مقطع دارای مدیر گروه های جداگانه ای شد. با راه اندازی کارشناسی ارشد، خانم طاعی همچنان مدیر گروه دوره کارشناسی باقی ماند و این در حالی است که آقای جواد سلیمی به عنوان مدیر مقطع کارشناسی ارشد منصوب شد. در سال ۱۳۸۶ مدیریت کارشناسی و کارشناسی ارشد ادغام و آقای دکتر سلیمی از سال ۱۳۸۶ تا ۱۳۸۸ به عنوان مدیر هر دو مقطع فعالیت خود را در این امر ادامه دادند و سپس آقای دکترمترجم زاده از سال ۱۳۸۸ تا ۱۳۹۰ عهده دار این سمت شدند. سپس از سال ۱۳۹۰ تا ۱۳۹۲ آقای سلیمانی مدیریت گروه را برای دو سال برعهده گرفتند و پس از آن دکتر مترجم زاده برای یکبار دیگر عهد ه دار این مسئولیت ….
در سال های نخست شروع به کار رشته ی عکاسی، آقایان هادی شفائیه و عبدالعلی ذکاوت[۱] برجسته ترین اساتید این رشته بودند. این در حالی بود که آقایان محمد جواد پاکدل و امین شهمیری فیزیک و ابزار شناسی، مهندس ضیاالدین خطیر شیمی عکاسی و عکاسی رنگی، محمود معالج نورپردازی، محمد خادمیان عکاسی تخصصی، داوود صادق کار با دوربین و مرحوم اکبر عالمی آشنایی با فیلمبرداری را تدریس می کردند. در سال های مدیریت خانم طاعی از سال ۱۳۷۰ آقایان فخرالدینی عکاسی پرتره، سعید بهروزی عکاسی تبلیغات، کاوه گلستان عکاسی خبری، مهندس حمیدیان عکاسی معماری، مهران مهاجر و یحیی دهقانپور تجزیه تحلیل و نقد عکس، مسعود معصومیان عکاسی تبلیغاتی و شماری از اساتیدِ به نام دیگر در دانشگاه هنر به تدریس پرداختند. یکی از مشکلات….