جایگاه هایپر رئالیسم در پیوستگی عکس و نقاشی در دوره قاجار

     نویسنده: سهراب نعیمی

     مدرس دانشگاه علمی کاربردی واحد ۵

واژگان کلیدی:دوره قاجار،عکاسی،نقاشی،واقعنمایی،هایپررئالیسم،تمایل شاهان،ذهنیت نقاشان

چکیده:

دوران قاجار و به ویژه دوره ناصری از لحاظ رویکرد هنری و جامع شناسانه از مهمترین ابعاد پژوهش در بررسی تحولات ایران به شمار می آید. چرا که این دوران را زمان تقابل مرسومات گذشته با نوگرایی می دانیم.و مهمترین تفاوت پژوهش در این دوره از تاریخ با ادوار پیشین، حضور عکس به عنوان سندی مهم برای امر تحقیق میباشد لذا اسناد به دست آمده برای پژوهشگر بسیار ملموس بوده و رساندن آگاهی که از اهداف پژوهنده است را بهتر و آسانتر محقق میسازد. در این دوره از تاریخ ،ارتباط با دنیای غرب و مبادلات تجاری بیشتر و گفتگوهای سیاسی بین سران دربار با دول غرب و همچنین وارد شدن اختراعاتی همچون دوربین عکاسی به ایران، زمینه ساز بسیاری از تغییرها و تحولات در درون جامعه ی ایران می شود و اما از لحاظ مطالعه ابعاد تاریخ هنر، دوره قاجار را اینگونه بررسی میکنیم که ایران در واماندگی و عقبماندگی از غرب، هنوز نتوانسته بود گفتاری مشخص و یا سبکی راسخ را برای هنرنقاشی خود معرفی نماید. نقاشی ایران از دوره محمد زمان که از اولین عاملان اصلی رویکرد واقع نمایی در ایران است تا محمد غفاری که در دوره ناصری تمام تلاش خود را برای آکادمیک نمودن نقاشی در ایران به کار میبرد هنوز نتوانسته یک اسلوب مشخص از عینیت غربی و یا برگشت به ذهنیت اصیل شرقی را برای هنر ایران مشخص نماید و کمال الملک که سعی بر آن داشت تا تمایلات خود را بر بنیان عینیت گرایی و واقع نمایی به عرصه ی ظهور برساند و با ایجاد و تثبیت این سبک، بتواند هنر ایران را از دوگانگی و درماندگی میان این دو نگرش رها کند حضور دوربین عکاسی را نیز در کالبد و حرکت به سوی این نگرش از یاد نمی برد. بسیاری از نقاشان خوب دوران قاجار با شناخت دوربین، عکاسی را شروع کردند. ناصرالدین شاه که به خاطر تمایلات هنری، به دوربین، بسیار علاقه مند شده بود کمتر به سراغ بوم نقاشی خود میرفت. گویا حاکم هنردوست ایران با دوربین، ارتباط صمیمی تری نسبت به نقاشی پیدا کرده بود. در ادوار قبل تر نیز، شاهان قاجارکه از زمان پدربزرگ ناصرالدین شاه(فتحعلیشاه) مصمم برآن بودند که نقاشی با اصول غربی و سبک واقعگرایانه بهتر و موثرتر میتواند شوکت، قدرت و مقامشان را به تمام دنیا نشان دهد. این بار دوربین را بهترین وسیله برای اشائه ی عظمت و جلال خود میدانستند. از زمانی که ناصرالدین شاه متوجه این موضوع شد که عکس به تنهایی نمیتواند تمایلات وی را برای قدرت نمایی بر بستر زیبایی شناسی در هنر محقق بخشد به همین خاطر گمان نویسنده بر آن است که وی از نقاش باشی درگاه خود خواست تا با قلم خود و انتخاب رنگ های از پیش تعیین شده عکس سیاه سفیدی که زمینه ای بسیار ساده داشت را بر بوم نقاشی خود، به مانند آثارقبل، با شکوه و با طراوت نمایان سازد. اما قطعا در همین رابطه مشاوره نقاشان درگاه شاه نیز اثر بخش بوده است. البته مطالعه تاریخ به ما نشان میدهد که قبل تر از تمایل شاه نیز، محمودخان، شاعر و نقاش دربار آثار عکس گونه ای از کاخ گلستان و باغ های اطراف دارد.با روی کار آمدن دوربین، نقاشی به خاطر واقع نمایی در ثبت دوربین از عکاسی تاثیر پذیر بوده ولی در چنین شرایطی است که نقاشی به صورت عینی و عملی از عکاسی تاثیر میپذیرد. مطالعه تاریخ نقاشی این مهم را به خواننده گوشزد میکند که رشد و شکوفایی نقاشی در هیچ دوره ای از تاریخ ایران به صورت اتفاقی نبوده و هر نگرش نوینی در این امر داستان جالب انگیزی را نیز در ورای خود دارد.که از آن به عنوان تاریخ نقاشی یاد میشود. روش پژوهش این مقاله، تحقیقی-توصیفی-تطبیقی به همراه اسناد و مطالعه تاریخ هنر است و با مطالعات صورت گرفته این نتیجه حاصل می گردد که :

ورود عکاسی به ایران به واقع نمایی در هنر نقاشی ایران کمک نموده لذا بر خلاف برخی مکتوبات و مقالات، زمینه سازی واقع گرایی در هنر ایران بسیار قبلتر از دوربین و از زمان صفویان روی داده است…

مقدمه:

پر واضح است که بسیاری از هنرهای تصویری با حضور و ورود دوربین و علم نوین عکاسی به ایران دستخوش تغییر و تحولات بسیاری گردیده است و از جمله مهمترین آن هنر نقاشی است. روند این تحقیق مربوط به زمانه ای است که هنرعکاسی به کشور ایران وارد شد و توانست تاثیرات به سزایی را بر تاریخ هنر ایران ایجاد نماید. نقاشان نه تنها در زمانه ی قاجار بل بسیار قبل تر از این دوره نیز مهمترین تمایل و خاستگاه شاه را برای تایید یک اثر هنری برتر روی بوم نقاشی و حتی دیوارنگاری در آن میدیدند که چگونه قدرت و شکوه دربار را به نمایش گذارند.اصولا هویت هنری نقاش بر همین اساس بوده است اما دراین دوره نقاشان برای جلب رضایت شاه رقابتی سخت با عکاسی را در پیش گرفتند. در پاره ای از پژوهش ها این دوره را حذف ارزشهای زیبایی شناختی نقاشی در ایران میدانند لذا گمان منتقدین این نوع رویکرد اشتباه بوده و نقاشی در این دوره توانسته به یک بالندگی دست یابد. در زمان ناصرالدین میرزا قاجار ارتباط با دنیای غرب و ظهور تکنولوژی خصوصا تلفن و تلگراف ارتباط با سایر کشورها و مشخصا اروپا را بسیار آسان میکند و همچنین حضور برخی از ایرانیان از اروپا و تحصیل و اعزام دانشجو و کسب فنون جدید در بسیاری از زمینه های علمی از موارد تاثیر گذار بر تاریخ و هویت ایران بوده است. با توجه به عنوان این پژوهش آنچه در ادامه بر آن تاکید می ورزیم هنر و فن عکاسی است که بر نقاشی زمان خود تاثیر گذاشته تا جایی که نقاشان از طرف دربار موظف به نقاشی از روی عکس شده یا تمایل به این کار نشان داده اند. با توجه به اینکه در سال ۱۹۶۰ میلادی گروهی از هنرمندان این سبک از نقاشی از روی عکس را هایپررئالیسم و به شکل دیگر آن فتورئالیسم نامیدند لذا فرضیه موجود مبنی بر آنکه هایپررئالیسم بسیار قبل تر ازغرب در ایران شکل گرفته باشد به وجود می آید.  

در ابتدای مقاله برای درک بهتر خوانندگان از معنای هایپررئالیسم و چگونگی آن در دنیای هنر مطالبی هر چند اندک در اختیار قرار گرفته است لذا با توجه به عنوان مقاله و اهمیت نقاشی از روی عکس در دوره قاجار، مهمترین عامل برای ایجاد این سبک هنری را در تمایل شاهان و درباریان جستجو نموده ایم. و در بنیان فرضیه های موجود مبنی بر اینکه عکاسی در ایران به شکل هایپررئالیسم ظهور کرده است به طرح سوالاتی اینچنین پرداخته ایم:

سوالات پژوهش

الف)مهمترین عامل در ایجاد نگرش جدید نقاشی از روی عکس در دوره قاجار چیست؟

ب)تاثیر تحولات سیاسی و اجتماعی ایران و ارتباط با دولت های خارجی از دوره صفوی تا قاجار در به وجود آمدن تلفیق نقاشی و عکس چگونه بوده است؟

ج)تاثیر ذهنیت در نگرش نقاشان این سبک از واقع نمایی تا چه میزان بر اهداف ایجاد این شیوه از نقاشی تاثیر گذار بوده است؟

د) فتورئالیسم و هایپررئالیسم قبل تر از تثبیت و نام گذاری آن در دنیا، در ایران شکل گرفته بوده است؟

امید است که با خوانش مطالب پیش روی پاسخی صحیح از طرح سوالات اینچنین در محضر خوانندگان قرار گرفته و در همین رابطه باعث ایجاد سوالات و فرضیات مهمتری نیز در ذهن پژوهشگران خصوصا دانشجویان علاقه مند در این حوزه از مباحث نظری شود

فرضیه های پژوهش

الف) مهمترین عامل در ایجاد رویکرد نقاشی از روی عکس به اصطلاح هایپر رئالیسم در دوره قاجار، ناصرالدین میرزا شاه قاجار میباشد.

ب)تحولات سیاسی و اجتماعی ایران و ارتباط با دولت های خارجی از دوره صفوی تا قاجار در به وجود آمدن تلفیق نقاشی و عکس تاثیر گذار است.

ج)ذهنیت در نگرش نقاشان این سبک از واقع نمایی بر اهداف ایجاد این شیوه از نقاشی تاثیر گذار است.

د) فتورئالیسم و هایپررئالیسم قبل از معرفی و شکل گیری این سبک، در ایران انجام گرفته است. 

اهداف پژوهش

هدف از نوشتار این مقاله را میتوان بر پایه زیبایی شناسی و زیبایی شناختی جستجو نمود. و با این دغدغه ذهنی جامع شناسانه از طرف هنرمند، این پرسش را در ذهن خواننده ایجاد نماییم که چگونه است که برخی از مردم تمایل میورزند که مدت های طولانی به یک تابلوی نقاشی خیره شوند و به سادگی نگاه کاوشگرایانه خود را از آن بر ندارند وبه راستی اعجاب اثر در چیست و چگونه است که در نقطه ی مقابل، برخی از مردم از نگاه کردن به بعضی از آثار هنرمندان پرهیز نموده یا به سادگی از کنار آن رد میشوند.

پاسخ این سوال هر چه باشد همیشه از رویکردها و دغدغه های هنرمند بوده چرا که دیده شدن و پذیرفته شدن هنرمند از طرف مردم، به بالندگی وی کمک شایانی خواهد نمود. اما در بازگشت به نوشتار و هدف از ارائه این مقاله همانطور که بیان شد بحث زیبایی شناختی است.

در دوران قبل از مدرنیسم و درک هنرمندان سرزمین ایران از این واژه غربی، آثار نقاشی فقط در قالب واقع گرایانه خلق میشد و از همین روی هر چقدر که نقاشی به عکس شباهت بیشتری داشت، گویی جامعه نیز تمایل بیشتری برای دریافت آثار نقاشان از خود نشان میداد. جامعه ای که به خاطر غنی بودن ادبیاتش و حضور پند ها و اندرزها و شعرهای عاشقانه در اذهان مردمش همیشه با یک ذهن انتزاعی و خارج از توهم واقعیت، رویا پردازی میکند و به این رویای خیال انگیز وابستگی شایانی پیدا کرده است لذا در برخورد بصری با آثار، رویکرد متفاوتی دارد.به طور مثال در مقاله ارزشمند ( یارشاطر ۱۳۳۳ ) این گونه عنوان گردیده است که:

اگر شاعری بگوید بر در و دیوار نقش رخ یار میبینم یا عارفی بگوید جهان آینه دیدار اوست برایمان طبیعی است آن را میشنویم و لذت میبریم.حال اگر یک نقاش همین مظمون بر خاطرش بگذرد و مثلا در و دیواری نقاشی کند که از اجزای چهره یار تشکیل شده باشد،برایمان غیر طبیعی است و از آن لذت نمیبریم( یارشاطر ۱۳۳۳:۲۹۹:۲۳۰)

باری، با همین رویکرد در میابیم که گویی بیننده وقتی با آثاری روبرو میشود که مطلقا مشابه آن در عالم واقع نیست، به سادگی از کنار آن گذر میکند. و این نگرش در دوره ناصری تا اندازه ای رشد یافته است که با توجه به حضور دوربین عکاسی، نقاشی از روی عکس تبدیل به بزرگترین دستیافته های عالم هنر نقاشی ایران میگردد. و گویا فقط نقاشی توانمند شناخته میشود که بتواند آثاراش را به مانند عکس خلق کند. به همین روی بررسی و واخواهی حقیقت این رویداد مهم در تاریخ هنر ایران بر هر محققی که دل در دانستن ها و فرضیه پردازی ها دارد واجب است.

فرضیه ای که در شروع مقاله ذهن نویسنده را به خود فرا خواسته نیز از همین نگرش سرچشمه گرفته و به همین روی ، اینگونه عنوان میداریم که : شاهان قاجار که به هر حال بخشی از جامعه میباشند و با همین رویکرد، که فقط اثری برایشان ایده آل است که آن را نه در عالم معنا بل در عالم واقع دیده باشند.پس قطعا نقاشی هایی که هر چقدر به واقعیت نزدیکتر باشند بهتر میتوانسته در آن زمان شعف را در چهره ی پادشاهان نمایان سازد. پس با دانش به این موضوع هدف از نوشتار نیز بیشتر نمایان میگردد زیرا با خوانش متن پیش رو به این باور میرسیم که حضور و اجرای تکنیک هایپررئالیسم ارتباط عمیقی به چگونگی و خواست بیننده دارد.

پیشینه تحقیق:

نقاشی و تحولات اجتماعی و از جمله هنری در دوره قاجار بارها به صورت انتشار کتاب و نشر مقاله های علمی و پژوهشی مورد مطالعه قرار گرفته و سمینارهای بسیاری نیز در همین رابطه تشکیل شده است. همچنین درباره نقاشی از روی عکس نیز مقاله های گوناگونی به تحلیل این رخداد هنری از جنبه های متفاوت و با فرضیه های پی در پی پرداخته شده و خوشبختانه این قسمت از تحولات هنری همه روزه در مجامع علمی و فرهنگی مورد بحث دانشجویان و محققین قرار میگیرد.لذا گمان میرود که تحقیقات صورت گرفته به تاثیرات عکاسی بر ترسیم چهره انسان روی بوم نقاشی به صورت اختصاصی کمتر توجه شده است. محسن مرآتی نویسنده کتاب نقاشان بزرگ و عکاسی در سال ۱۳۸۰ به تاثیرات هنرها بر روی یکدیگر به صورت جامع پرداخته است. در مقاله ی نمایی از عکاسی تا نقاشی و چاپ سنگی دوران قاجار با مسئولیت سارالسادات نوری به اندک رویدادهای این دوره اشاره شده لذا متاسفانه به خاطر دقت پایین در نوشتار حتی بعضی از تاریخ ها در این مقاله به اشتباه درج گردیده است. مقاله مهناز شایسته فر و مریم متفکر زاده نیز با عنوان بررسی موضوعی کتب منتخب چاپ سنگی نیز در سال ۱۳۹۰ به مطالعه تخصصی در چاپ سنگی پرداخته است.مقاله مروری بر هنر عکاسی دوران قاجارو تاثیر آن بر هنر نقاشی نوشته دکتر بهرام حیدری که به صورت بسیار هوشمندانه اساس مسائل دوران هنری در زمان قاجار را به مطالعه و تحقیق آورده است.در صفحه ۳۱۷ از فصل پنجم کتاب سیرتحول عکاسی نوشته محمد ستاری نیز که مرجعی مهم برای مطالعه دانشجویان گروه هنر است فقط به رویدادهای هایپررئالیسم در دنیای غرب پرداخته شده و از ایران دوره قاجاری مطالبی عنوان نشده است.تحقیق شهریار عدل و یحیی ذکا در سال ۱۳۶۲ که نشان داد بسیاری از نقاشی های پرتره قرن سیزدهم از روی عکس ترسیم شده است نیز بسیار مورد اهمیت است.   

رئالیسم:

رئالیسم ومعنای آن در بررسی عنوان مقاله از آنجایی ضرورت پیدا میکند که بسیاری از اندیشمندان رئالیسم را تسلط حقیقت کامل بر خیالپردازی و گمانپردازی می دانند.و این مکتب ادبی و هنری از این لحاظ حائز اهمیت است که مکتب های گوناگون بعد از رئالیسم به هیچ عنوان نتوانسته اند از اعتبار آن بکاهند.رئالیسم یعنی اصالت واقعیت مستقل از درک هر انسان و از همین روی میتوان عنوان داشت که در واقع همه انسانها رئالیست هستند.استفاده شیوه رئال در هنر نیز بدانگونه است که اصولا هنرمند رئالیست آثارش را در اسلوب رمزنگاری و نمادگذاری ارائه نمی نماید بلکه اثرش را در مشاهده واقعیت‌های موجود دنیای پیرامون خود ارائه میدهد. بنابراین چنین آثاری عناصری مانند تخیّل، آرمان‌گرایی و جنبه‌های شگفت آور و نادر و یا فوق الطبیعی را در خود راه نمی‌دهند.اما شباهت هایپررئالیسم و بررسی شیوه های چگونگی آن با رئالیسم به گونه ای است که هر دو با واقع نمایی به عنوان پیشرفتی در روش ساخت و ارائه آثار می پردازند.

هایپررئالیسم

هایپر رئالیسم یا واقع‌ نمایی بسیار زیاد یا واقع ‌گرایی افراط گونه ، رویکردی است در عالم هنر که اصولا به آثاری خطاب می شود که هنرمند، واقع‌نمایی را در آثارش چنان به کار گیرد که بیننده با دنیایی واقعى‌ تر از واقعیت روبرو میشود. هایپررئالیسم رویکردی با الهام از علم عکاسی است که در آن هنرمند به‌ صورت بسیار دقیق و عکس‌گونه چهره و پیکر انسان، دنیای پیرامون و اشیای مختلف را تصویر می نماید.

در واقع هایپررئالیسم به سبکی در نقاشی و مجسمه‌سازی گفته می‌شود که یک عکس یا نمونه واقعی را با جزئیاتِ دقیق تداعی کند( هورست بردکمپ، «هایپررئالیسم: یک قدم آن‌طرف‌تر»، صفحه ۱. انتشارات موزه تیت، بریتانیا سال ۲۰۰۶میلادی)

بعد از روی کار آمدن دوربین عکاسی به عنوان یکی از مهمترین ابزار بشر برای ثبت رویدادهای هنری و اجتماعی و…برخی هنرمندان دوره مدرنیسم بر این باور مهم هم نظر شدند که حضور دوربین میتواند عاملی برای مشاهده دقیقتر برای کمک به نگاه نقاشان به پیرامون خود باشد. البته گمان بر آن می رود که اولین تقابل نقاشان با عکاسی در زمانی روی میدهد که ابتدا امپرسیونیست ها در میانه قرن نوزدهم بودند که در زمان ورود دوربین عکاسی تمایل ورزیدند همانند عکاسان آثارشان را به صورت آنی و فوری ارائه نمایند لذا مجبور بودند تا روش خود را آسان نمایند تا بتوانند نقاشیهایشان را بسیار سریع آماده کنند.از این روی آنان اولین بار با ضربات ممتد قلم مو نقاشی میکردند.پس این هوشیاری هنرمند نقاش است که به جای مقابله با هنر عکاسی از آن به عنوان ابزاری برای گسترده نمودن رسالت هنری خود استفاده نموده است.

باری، در زمانی که نقاشان و بسیاری از هنرمندان در مقام نوآوری و خلق انتزاع بصری و هنر مفهومی بودند نقاشانی هم نیز به دور از هر گونه هیاهوی ، شیوه کاملا واقع گرایانه را به عنوان اسلوبی مشخص برای خلق آثار خود انتخاب نمودند و در مسند یک هنرمند دقت گرا آفریننده پرده هایی با موضوعات متنوع و به ویژه رویدادهایی از زندگانی معاصر بودند. شیوه نقاشی این نقاشان در اواسط قرن بیستم مورد توجه هنرمندان نوگرا قرار گرفت و این در زمانی بود که نقاشان پیشرو مکتب اکسپرسیونیسم انتزاعی همچنان به فعالیت های خود در جهت غیر واقعی نمودن آثار خود تلاش داشتند.توجه نقاشان نوگرا به این فهم جدید از بیان احساس تا آنجایی ادامه پیدا میکند که نقاشانی از میان نهضت پاپ و با شعار بازگشت به واقعیت به این تفکر جدید پیوستند و آن را تحت عنوان هایپررئالیسم بنیان نهادند.

هر چند نقاش هایپررئالیسم نیز در موارد بسیاری به اصلاح و تغییر عکس می پردازد اما وابستگی او به چشم دوربین انکارناپذیر است.در نتیجه همان طور که ورمیر و نقاشان قرن هفدهم اروپا با استفاده از جعبه تاریک ، تصاویر دقیق از طبیعت به وجود می آوردند نقاش معاصر نیز از جعبه تاریک با فن آوری و تکنولوژی پیشرفته ی امروزی بهره می برد. در این جا عکس و نقاشی به عنوان دو رسانه در انتقال اطلاعات و احساس هنرمند به فعالیت مشترک می پردازند و حاصل عمل تا حد زیادی غیر قابل تفکیک است.(مرآثی.۳۶۵-۳۶۹ :۱۳۸۰)

از آغاز سال۱۹۶۰ میلادی در ایالات متحده امریکا، جمعی از نقاشان و مجسمه سازان جریان هایپررئالیسم را پدید آوردند. آثار آنها که اصولا برگرفته ازنگاه و دریچه ویزور دوربین عکاس بود بسیار واقعگرا بود و در آنها توجه زیادی به جزئیات شده بود.وازآنجا که عکاس می توانست تمام جزئیات سوژه ی خود را حتی بسیار بیشتر از دقت چشم انسان ثبت نماید لذا اثر نقاش نیز قاعدتا بر همین روش ارائه میگردید.در نقاشی واقع گرایانه، موضوعی که نمایش داده می شد طبیعت بود؛ اما در هایپررئالیسم موضوع ، تصویر عکاسی شده از واقعیت بود. هایپررئالیسم  درسال ۱۹۷۱ میلادی در پی انتشار نشریه ای بین المللی با عنوان پنجمین دوکومنتا(Documenta) در دنیا به تایید در آمد. از هنرمندان آغازگر این زبان میتوان به مالکوم مورلی(۱۹۳۱Morley, Malcolm ) و هم چنین چاک کلوز ( Charles Thomas Close1940) ، نام برد.

متاسفانه در بسیاری از مقالات و مفاهیم دو واژه فوتورئالیسم وهایپررئالیسم به صورت یکسان معنا میشوند. هر چند که ارتباط معنایی بسیار پیوسته ای با هم دارند اما از خاستگاهی متفاوت برخوردارند.از آنجا که در عناوین پیش رو به واخواهی حقیقت در نقاشی هایپررئالیسم در دوره قاجار خواهیم پرداخت لذا به خاطر تفکیک این دو نگرش آنها را باری دیگر به معنا رسانده و تمیز مینهیم. هایپررئالیسم  با تفاوت اندکی از فتورئالیسم معمولا بر پایه و اصول احساس هنرمند  ترسیم میگردد.اما نقاشان فتورئالیسم بیشتر مایلند تصویر پیش روی خود را که توسط عکاس قبلا ثبت شده است را فقط تقلید نمایند،هایپررئالیست ها حتی گاهی جزئیات را حذف یا اضافه می‌ نمایند ولی به انسجام کلی‌ تصویر خدشه ای وارد نمیکنند.اما در مقابل شیوه نقاشی‌ فتورئالیست چنان دقیق و مانند عکس صورت میپذیرد که تباین قرار دادن بین آنها بسیار مشکل است.در بررسی حضور مکتب هایپررئالیسم در تاریخ و ادوار گذشته در ایران به آن نتیجه می رسیم که علت شکل گیری و نوع نگاه آفریننده با هنرمندان دنیای غرب بسیارمتفاوت است.حضور و معنای این مکتب در ایران همانند غرب بوده لذا از خاستگاه متغیری برخوردار است.و این تفاوت نگرش در انگیزه های هنرمندان، در تفکر جامعه هنرمند مستتر است.از همین لحاظ حتی حضور دوربین عکاسی نیز در ایران و همچنین وجود القاب مختلف و گسترده هنرمندان نیز در ایران از بیان متفاوتی نسبت به غرب حاصل گردیده است.در زمانی که دوربین عکاسی به عنوان ابزاری مهم در ایران خصوصا در دربار قاجار مورد اهمیت قرار گرفت الزاما توجه نقاشان را نیز به خود داشت. نقاشانی که تا آن زمان هنوز نتوانسته اند اسلوبی مشخص را برای پیشبرد راه هنر در ایران مشخص نمایند و از روزگار محمد زمان تا دوره ناصری در تکاپوی مشخص نمودن سبکی پایدار برای نقاشی و هنر ایران بوده اند.آنها در ابتدا دوربین و عکاس را در تقابل هنر خود می دانستند.لذا با حضور آقارضاخان اقبال السلطنه و رسمی شدن هنر عکاسی در دربار قاجار مسیر حرکت به سمت کمال مطلوب در هنر ایران آنگونه طی شد که این دو هنر به هم پیوستند.

حضور عکاسباشی قبل از لقب نقاشباشی شدن کمال الملک

اولین بار در دوره ی قاجار است که به خاطر حضور دوربین عکاسی در دربار سلطنتی لقب عکاسباشی در کنار نقاشباشی قرار میگیرد. شاخصترین عکاس دربار دوره ناصری که ناصرالدین شاه به او لقب عکاسباشی دربار را داده است. آقارضا خان اقبال السلطنه است .وی مهمترین عکس های خود را در سالهای (۱۲۸۰-۱۲۸۲) ثبت میکند. و این زمانی است که کمال الملک فقط ۱۶ سال داشته و مشغول به فراگیری علم از مزین الدوله در دارالفنون بوده و هنوز ملاقاتی با شاه قاجار نداشته است. آقا رضا خان قبل از تخصص به عکاسی از آجودان های مخصوص شاه بوده در سال(۱۲۸۰ ه.ق) و بعد از سفر به اروپا به سِمتِ خازن صرفِ جیب شاه نیز ملقب گردیده و در سال (۱۳۰۱ه.ق) وزارت قورخانه را نیز در دست میگیرد. هدف از عنوان کردن و مقایسه زمانیِ حضور نقاشباشی و عکاسباشی آن است که وارد شدن دوربین عکاسی بسیار قبلتر از تحولات پایانیِ نقاشی در عهد ناصری بوده و حضور ابزار عکاسی نه تنها باعث متوقف شدن راه پر فرازونشیب  تحول نقاشی دراین دوره نمیشود بلکه با ایجاد یک اسلوب مشخص نیز به نقاشان ایران کمک کرده است.

جایگاه عکاسی در تغییر اسلوب نقاشی به سمت واقع نمایی

درست است که قالب مکاتب فلسفی و هنری از سوی اروپا وارد ایران گردیده است لذا روش های ارائه آثار در ایران قاجاری از منظر و خاستگاه و در بسیاری از شرایط از لحاظ کنش های هنری رویکردهای متفاوتی نسبت به غرب دارند. یکی از تفاوت های مهم و اصلی در بنیان نقاشی از روی عکس در ایران و غرب حضور شاهان ایران در به وجود آمدن اسلوب های نقاشی است. نقاشان در ایران بنا به تمایل شاهان و درباریان از زمان مشخصا فتحعلیشاه قاجار به واقعنمایی بیشتر در تصاویر خود روی می آورند. با وارد شدن دوربین عکاسی این رقابت تنگاتنگ گردیده و از آنجا که نقاش هر چقدر هم که پر توان باشد نمیتواند جزئیات را مانند عکس رقم بزند لذا دست به خلاقیت در اثر زده و با هوش خود اساسا مسیر کار چهره نگاری را تغییر میدهد.

نقاشان با تقلید از زبان عکاسی و امکانات آن به شیوه توصیفی جدیدی دست یافتند. بدین ترتیب وقتی که عکاسی هنوز پدیده نوظهوری بود و بیننده را به حیرت وامیداشت مسابقه ای میان نقاشی و دوربین عکاسی در ضبط کوچکترین جزئیات آغاز شد که خود مایه اعجابی مضاعف بود. (مروری بر هنر عکاسی دوران قاجار و تاثیر آن بر هنر نقاشی دکتر بهرام احمدی)

نقاشان ایرانی که رقابت با دوربین را ناعادلانه دانستند دست از این پیکار شسته و به گونه ای هنر نوظهور عکاسی را با نقاشی خود تلفیق نمودند. و اساسا در این زمان، هنر عکاسی همانند دیگر تاثیرات وارد شده از جهان هنر در نقاشی حل میشود. و از آنجا که هر دوی این هنرها در آن دوره یک خاستگاه دارند و آن هم نشان دادن جلال شاهان و درباریان است لذا در این امر به یک اتفاق نظر نیز میرسند.هر چند که ظهور دوربین در دربار باعث کم رنگ شدن بیش از پیش ارزشهای زیبایی شناسی در نقاشی میشود اما نقاشی در این دوره به ورای شبیه سازی محض میرسد.نقاشی و عکاسی در این دوره به نگاشتن چهره دربار خلاصه میشود.و تمام تجربه های نقاشان از گذشته مانند ظریف کاری ها و تنوع های رنگی و ایجاد خلق آثار بصری، یکسره در فرم و چهره ی درباریان خلاصه میشود و دیگر تصویر و پیرامون سوژه های عکاسی و نقاشی اهمیت چندانی ندارد. نقاشی دوره قاجار تماماً در اختیار دربار است و از همین روی است که پیکرنگاری درباری نام دیگر نقاشی این دوره قرار میگیرد و خوانده میشود. نقاشان دوره قاجار با روی کار آمدن علم عکاسی برای کاستن زمان نشستن اشخاص در برابر نقاش از عکس های آنها بهره میبردند. مدل قبل از آنکه پرتره اش توسط نقاش کشیده شود. به سراغ عکاس رفته و عکس چاپ شده خودرا به نقاش واگذار میکند.

انسان از دیر باز تمایل داشته تا با قلم ترسیم کند یا چهره اش با قلم کشیده شود و همین امر نیز بر لطائف استوار ماندن بنیان نقاشی واقع گرایانه حتی با حضور دوربین عکاسی در ایران می افزاید.

تمایل شاهان مهمترین عامل در ایجاد نگرش جدید نقاشی از روی عکس در دوره قاجار

در زمانیکه ناصرالدین شاه سنت نقاشی را با علم نوظهورعکاسی جایگزین میکرد. خود به این باور رسید که عکسهای گرفته شده نمیتوانند به درستی و به تنهایی اورا زیبا نشان دهند و جاه و جلال او را نمایان کنند زیرا عکس های اولیه یک تصویر مصنوعی از واقعیت تاریخی را نشان میدادند. عکس هایی که سیاه و سفید بودنشان مانع از ایجاد توهم واقعنمایی در ذهن بیننده میشد. از همین روی عکس در بهترین حالت خود میتوانست جایگزین خوبی به جای مدل در طراحی و ترسیم چهره قرار بگیرد. از همین روی عکس تبدیل به ابزار مناسبی برای شبیه سازی در آثار نقاشان شد.شاه قاجار که از قبلها با نقاشی از روی عکس آشنا بود به اتفاق نقاش درگاه خود به این باور رسید که نقاش میتواند با تغییر بعضی از مشخصه های عکس آن را بهتر و زیباتر نشان دهد. نقاش نیز که با تمایلات ناصرالدین شاه و پدرانش ازقبل آشنایی کافی را داشت بر آن شد که با تنوع رنگ آمیزی و تغییر در برخی از المانهای عکس، آن را زیباتر از واقعیت نمایان سازد.  

تحولات سیاسی و اجتماعی ایران و ارتباط با دولت های خارجی از دوره صفوی تا قاجار و ارتباط شناختی آن با تلفیق نقاشی و عکس

باری،در ارتباط با تحولات سیاسی و اجتماعی و ارتباط آن با دولت های غربی و ایجاد نگرش واقع نمایی نیز میتوان اینگونه عنوان داشت که توجه ویژه به آثار هنری، بویژه هنر نقاشی غربی از همان سالهای اولیه در حکومت خاندان صفوی ملموس شد.لیک برای اولین بار در این دوره شاهد ترسیم چهره و قیافه ی حقیقی شاهان صفوی مانند شاه اسماعیل و شاه تهماسب هستیم. تمایل شاهان به ثبت چهره به صورت حقیقی باعث شد که مینیاتور یا نقاشی ایرانی که در دوره ی شاه تهماسب به درجه ی والای خود رسیده بود،در زمان شاه عباس بزرگ(۹۸۵-۱۰۳۸ ه ق) دستخوش تغییر شده و رو به انحطاط گذارد. نقاشان به جای ترسیم مجالس رزم و بزم و کشیدن طرح های اصیل اسلیمی، به نقاشی و ترسیم مناظر طبیعی روی آوردند. ایران عصر صفوی با تمام تحولات و میراث گرانقدری که در زمینه هنر توسط مکاتب مختلف پیش روی داشت با شروع و گسترش روابط با دولت های غربی، دوران نوینی را در ارتباط با هنر مفهومی و طبیعتگری آغاز کرد. رویدادهای سیاسی و روابط اقتصادی عامل بسیار موثری در نشر پر دامنه ی این تحول فرهنگی و هنری است.

بعد از کمال الدین بهزاد و کمتر از دویست سال بعد، در نیمه ی دوم سده ی یازدهم هجری ، نقاشانی مثل محمدزمان(محتملا ۱۶۵۰ تا ۱۷۰۱ میلادی) به موضوعاتی از نقاشی پرداختند که مختص به طبیعتگرایان اروپایی بود و تا قبل ازآن هیچ آثاری در این اسلوب دیده نشده است.در این زمان، شاهد آثاری هستیم که میتوان گفت هنر سنت گرای ایرانی و اروپایی با هم تلفیق شده اند. داستان زندگانی محمد زمان در پرده ای از ابهام پوشیده است. لذا بر اساس تحقیقات اصولا محققان غربی، وی اولین فردی است که در راس یک گروه به دستور شاه عباس دوم برای یادگیری نقاشی اروپایی به ایتالیا سفر میکند. به عبارتی  میتوان محمد زمان را آغازگر تحولی شگرف در تاریخ نقاشی ایران دانست. زمان که از قبل، با جهان واقعی آثار دوره ی بهزاد آشنا شده بود. در تدارک راهی برآمد که از این به بعد اشیا را بدان صورت که دیده می شوند نمایش دهد.او تلاش می کند تفکرش را از بازبینی آثار هنرمندان اروپایی نمایش دهد و به همین خاطر این دوره را میتوان دوره ی التقاط فرهنگی بزرگ، در ایران دانست . ایران که با گذر از ادوار وحشت، پا در عرصه ی بین المللی نهاده، با ورود نقاشان ارمنی و هندی که خود هنرآموز اروپاییان بودند و تجار اروپایی که گاها با هدایای هنری وارد ایران میشدند تجربه ی تازه ای را پشت سر میگذارد. تلفیق نقاشی های دوبعدی و بدون پرسپکتیو ناشی از تفکر ایرانیان با  هنر طبیعتگرا و ابزار رنگ و روغن اسلوب های تازه ای آفرید. قطعا در این دوره نیز با وجود قدرت و مدیریت حاکمان این تبادل نگرش هنری به صورت خردمندانه انجام نمیگردد. شاه در این دوره متاثر از آثار اروپاییان میگردد ولی از آنجا که نقاشان ایرانی هنوز توانایی اجرای درست رنگ و روغن را ندارند برخی از تابلوهای بزرگ با مدیریت هنرمندان غربی اجرا میشود. حضور و پیوستن نقاشان ایرانی نیز به آنها (محتملا با دستور شاه)باعث آفرینش آثاری شد که از نظر پرسپکتیو، دو بعد و سه بعد را هر دو با هم دارد. اسلوب کار فرنگی سازی هنوز به درستی شکل نگرفته و نقاش ایرانی ناچار سردرگم در فضایی ست که شناخت درستی از آن ندارد.     

به گمان نگارنده او اولین فردی ست که با وارد کردن قوانین پرسپکتیو و ابعاد ثلاثه برای اولین بار در ایران خصوصیات نقاشی اروپایی را به نقاشی ایران و شرق پیوند میدهد.و نقاشی ایران را به سمت واقع نمایی سوق میدهد لذا بعد از او نیز این طبیعتگرایی طی شده تا به زمان کمال الملک و دوره ی نقاشی از روی عکس به معنای واقع نمایی مطلق میرسیم. پس نگرش به رویدادهای هنری در زمانه ی قاجار و ایجاد این سبک از نقاشی فقط مربوط به آن دوره نیست و اصولا تفکرات و حضور نقاشی به مانند کمال الملک را میتوان عصاره ی تفکرات و نگرش هنرمندان در دوره های ماقبل دانست. 

تاثیر ذهنیت در نگرش نقاشان واقع نما در دوره قاجار

صنعت عکاسی در آغاز حضورش در ایران به عنوان ابزار کمکی در چهره نگاری نقاشان به کار گرفته شد.نقاش پس از ترسیم اتود و پیکره ی پرتره روی بوم نقاشی میتوانست تغییرات را آزادانه و حتی به دور از واقعیت تصویر کند. تغییر در شمایل لباس ها، رنگ لباس ها ،سلاح و شمشیر و حتی حالت سیبیل درباریان و ایجاد فضای شاهانه در پس زمینه تصویر از جمله عناصر مهم در نقاشی از روی عکس در این دوره می باشد. حاجت به تاکید بر نوشتار نیست که  نقاش با استفاده از نگرش و ذهن خود تغییراتی را بر عکس ایجاد شده رقم می زند. اگر چه نقاش در قالب تکنیک پرتره ها را رنگ آمیزی میکند لذا با بررسی و مراقبت بیشتر روی این آثار به نتیجه جالب انگیزی نیز خواهیم رسید.

نتیجه آن است که نقاش در بکارگیری و انتخاب رنگ ها تلاش دارد با ایجاد سایه، پرسپکتیو را نیز در آثار خود برقرار ساخته و به گونه ای به معرفی شخصیت مدل ها بپردازد. به داوری نویسنده آهنگِ کار نقاشان این دوره محدود به تکنیک نیست و آنها سعی دارند با تفکر پندارآمیز و به شکل خیال پردازانه به یک فرم در آثار خودشان دست یابند. و این همان فرمی ست که به سنت نقاشی ایرانی باز میگردد چراکه آفریننده به هر روی از ذهن نیز در خلق اثر بهره میبرد. در حقیقت در این دوره، عکس بهترین جایگزین به جای استفاده از سوژه برای طراحی نقاشان شد. مصوران که از دیرباز به چهرنگاری درباری الزام داشتند تزئینگرایی و زینتگرایی را نیز تجربه کردند و به همین روی میتوان این نوع از نقاشی ها را به صورت جداگانه نیز تحلیل کرد.

ذهنیت و عینیت دو واژه ایست که از زمان افلاطون و ارسطو، با هم در تزاحم بوده اند. شرقی ها از جمله نگارگران ایرانی که از گذشته تمایل بر آن داشتند که اشیا را آنگونه که است نقاشی نکنند و شناخت آنها از موجودات و اشیا، مبتنی بر تفکرات ذهنی بود از زمان صفوی آرام آرام ذهنیت را کنار گذاشته و به واقع نمایی روی می آورند. باری، این تغییر نگرش تا دوره ناصری ادامه پیدا کرده تا جایی که نقاشان این برهه از تاریخ، تماما سعی دارند به مانند اروپا بر مبنای عینیت نقاشی کنند.و میتوانیم نقاشان دوره ناصری را واقع نما به نامیم. اما در بررسی نقاشی از روی عکس میتوانیم یک بار دیگر تاثیر ذهنیت مصوران را بر روی آثار ملاحظه نماییم. این بار نقاش ماموریت دارد عکس سیاه و سفیدی که گاها کیفیت خوبی هم در پردازش نور نداشت بعد از بررسی و کمک گرفتن از ذهن خلاق خود چنان ترسیم نماید که نه تنها پس زمینه و پیرامون سوژه را طبق نظر نقاش عوض مینمود بل نقاش به شخصیت سوژه نیز پرداخته و گاها لباس و یا چهره ی او را نیز در بعد زیبا شناسانه دگرگون میکرد. 

فتورئالیسم و هایپررئالیسم قبل تر از تثبیت و نام گذاری آن، در ایران

همانطور که در قسمتهای پیش تر بیان شد قبل از آنکه نقاشان ایرانی بر این باور برسند که میتوانند از ذهن و نگرش خود برای تغییر عکس و معرفی شخصیت سوژه استفاده نمایند نقاشانی به مانند میرزا مهدی مصورالملوک، شاگرد روسی خان و صنیع الملک آثارجالب توجهی دارند و همت آنها بر آن بوده که دقیقا از روی عکس نقاشی نمایند. با توجه به توضیحات ابتدای مقاله در تعریف هایپررئال و فتورئال، نقاشی های از این دست حتما در جایگاه فتورئالیسم مطالعه میشوند.در همین رابطه یحی ذکا در تحقیق خود چنین مینویسد:

البوالحسن نقاش باشی (صنیع الملک)،در عمارت نظامیه، تصویری بزرگ از شاهزادگان و رجال، و ناصرالدین شاه به هنگام جلوس و تشکیل صف و سلام نوروزی، نقاشی کرد.وی نقاشی ها را در سال ۱۲۷۳ قمری به اتمام رسانید. این اثر بزرگ و مفصل، مجموعه جالبی از صورت رجال و بزرگان ایران در آن عهد است.چنین به نظر می رسد که ابوالحسن خان ابتدا طرحی کوچک از صورت اشخاص، با آبرنگ روی کاغذ میساخته(اتود)و سپس آن را در سایز بزرگ و با رنگ روغن بر روی بوم منتقل می کرده است،ظاهرا اغلب چهره ها و قیافه ها را خود نقاشی کرده، اما برخی قسمتها را به شاگردانش واگذار می نموده، به همین سبب در این تصاویر،آن دقت و مهارت و لطفی که در سایر کارهای وی سراغ داریم دیده نمیشود(ذکا،۱۳۴۲،ص۲۰-۱۹)  

هنر نقاشی ایران که از دوره اشکانی جریان ساز گردیده دستخوش فراز و فرودهای بسیار در طول تاریخ شده است. تا بتواند خود را به آغاز جنبش نوگرایی در ایران برساند.(۱۳۲۰ ه ق) محمدغفاری که پس از دویست سال توانسته بود به جریان تلفیق سنت ایرانی و نقاشی اروپایی پایان دهد و سنت طبیعتگرایی اروپا را در قالب هنرهای آکادمیک در ایران ارائه دهد. اینک پای در مسیری میگذارد که بعد از ۸۰ سال، هنوز بازخوانی احوالات وی به صورت جامع مشخص نیست. یکی از آثار ارزشمند بر جای مانده از دوره ناصری پرتره ناصرالدین شاه است که توسط کمال الملک نقاشی شده است. لذا با کاوش در این تابلو و بررسی تاریخ خلق این اثر در میابیم که این اثر برجسته در مکتب هایپررئالیسم و نقاشی از روی عکس کشیده شده است. و این اثر در سال ۱۲۹۸ هجری قمری مصادف با ۱۸۸۱ میلادی محتملا در تولد ۵۰ سالگی ناصرالدین شاه روی داده است. لذا با خوانش دوباره مکتب هایپررئالیسم در میابیم که هایپر رئال در سال ۱۹۶۰ در آمریکا معرفی شده و سالها قبل در ایران قاجاری نقاشان به این امر دست یافته بودند. پاسخ به این سوال که آیا عکاسی با رویکرد هایپر رئالیسم در ایران ظهور پیدا کرده نیز مشخصا اینگونه است که متاسفانه حتی تاریخ مشخصی از اولین عکاس ایرانی در دسترس نیست و مکتولات طبقه بندی شده فقط در تاریخ بدری آتابای و نوشته های ژول ریشار به صورت اسناد حفظ شده در دست است. لذا ایران حدودا بعد از چند دهه از سال ۱۲۲۳ که دوربین وارد ایران شد این سبک را برای ارائه برخی از آثار خود آفرید.

محمد غفاری که حتی بعد از برگشت از سفر به اروپا تحولات امپرسیونیستی نیز نتوانسته بود بر جریان واقعگرایی فکری او تغییری ایجاد نماید برای نشان دادن جاه و شکوه شاه قاجار از ذهن خود مدد خواسته و در حقیقت با یک رویکرد ذهن گرایانه دست به خلق آفرینشی از باب واقعگرایی مینماید. شاید در آن دوران حقیقت ذهنی نقاش امری مهم نبوده لذا امروزه در بررسی حقیقت نقاشی از روی عکس، عامل ذهنی محمدغفاری مستتر نبوده و مهم جلوه مینماید.

نتیجه

در نتیجه گیری از مباحث و رویکرد این مقال در می یابیم که ورود عکاسی به ایران به واقع نمایی در هنر نقاشی ایران کمک نموده لذا بر خلاف برخی مکتوبات و مقالات زمینه سازی واقع گرایی در هنر ایران بسیار قبلتر از دوربین و از زمان صفوی روی داده است. جامعه ایران که حرکت به سوی مدرن شدن را بسیار آرام داشته لکن به سکون مطلق نیز شبیه بوده است پس از ورد دوربین به ایران در حرکت به سوی نوگرایی گام های موثری را برمیدارد.قطعا حضور دوربین عکاسی در ایران ابزاری مهم برای حرکت نقاشان به سوی طبیعتگرایی شناخته میشود لذا در بررسی شیوه و یا سبک نقاشی از روی عکس دریافتیم که نقاشان دردوره ناصری اولین بار برای نشان دادن شخصیت سوژه از ذهن خود بهره برده و بدون تغییر در اسلوب کار، به رنگ آمیزی و تغییر چهره های خود پرداخته اند. تاریخ، تنها علمی است که میتواند ما را از رویدادهای زمان‌های گذشته و نیز از علل و اسباب آن و رابطه میان رویدادها هوشیار سازد و از آنجا که فلسفه هنر ،رابطه ی عمیقی با تاریخ دارد لکن توجه به ریشه ها و علتها و اسباب موثر بر ایجاد روش ها بسیار مهم میباشد.

پیشنهادات

یکی از عوامل مهم برای برانگیختن روحیه ی تحقیق در روح و روان یک محقق خصوصا دانشجویان گروه تاریخ، فلسفه و هنر، حضور پی در پی  آنان در محیط هایی است که یا رویدادهای تاریخی در آنجا صورت گرفته است و یا ابزار شناختی از تاریخ در آن وجود دارد.هر چند که متاسفانه بسیاری از اشیا و ابنیه های تاریخی در ایران کنونی به تاراج رفته و یا تخریب شده اند لذا با همت و درایت بسیاری از میهن دوستان، اشیا تاریخی و مکانهای بر جای مانده بر گرفته از تاریخ، حفظ گردیده و از این باب بهترین مکان برای تفکر و اندیشه محققین میباشد. محقق با حضور در این مکانها به روح و ذهن پردازشگر و سوال انگیز خود کمک نموده و با بینش آثار به دست آمده از دوران گذشته به فرضیه و نظریه پردازی روی خواهد آورد. لذا در همین خصوص به صاحبان و مجریان امر آموزش و پژوهش پیشنهاد میگردد با تشکیل کارگروههای بیشتر علمی و پژوهشی و با هماهنگی بیشتر با موزه ها و کاخ ها برای حضور هر چه بیشتر دانشجویان در این گونه مکانها همت به عمل آورند. 

تقدیر و تشکر

سپاسگزاری از نگاه روانشناسانه ابزاری مهم برای ادامه مسیر زندگی بشر شناخته میشود و فواید آن روی تمام جنبه های زندگانی انسان انکارناپذیر است و به طور کلی فرد را به سمت سلامت و شادمانی سوق خواهد داد.از همین روی از تمام اهالی فرهنگ و ادب، که با بیانات و نوشته های خود گامی مهم در جهت صلح و آزادی و در پیشرفت جامعه علمی و هنری داشته اند تشکر می نمایم.

منابع

-ذکا،یحیی (۱۳۷۶)تاریخ عکاسی و عکاسان پیشگام در ایران، تهران: علمی و فرهنگی

-سطاری،محمد (۱۳۸۴)سیر تحول عکاسی، مرکز چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه

-احمدی،بهرام ،مقالة مروری بر هنرعکاسی دوران قاجار و تاثیر آن برهنر نقاشی

-مرآثی،محسن (۱۳۸۰)نقاشان بزرگ و عکاسی، تهران دانشگاه شاهد

-یارشاطر،احسان(۱۳۳۳)هنر و ذهنیت انتزاعی،تهران دانشگاه تهران

-ذکا،یحیی(۱۳۷۳)مینیاتورهای مکتب ایران و هند،تهران فرهنگسرا یساولی

پیام بگذارید

Minimum 4 characters